ღ♥ღدلخوشی ها کم نیست ღ♥ღ

آب گرفتگی ۲

نوشته بودم که خونه رو آب گرفته بود ، حس نوشتن جز به جز ماجرا رو فعلا ندارم ، اکبر(برادرشوهرم) و دوستانش و همینطور بابا و مامانم و مهدی و رویا(داداش کوچیکه و خانمش) و آقا جعفر همگی به داد من رسیدن و وسایل طبقه بالا رو ریختن توی تراس و فرش رو شستن و توی آفتاب پهن کردن ، هوا گرم و آفتابی بود و من شانس آورده بودم ، داخل خونه هم شوفاژها روشن بودن هم اسپلیت ها تا فردا شب که علی اومد همه چی سرجاش برگشت ولی پارکت ها داغون شده بود ......... و از دو سال قبل تا الان هر جای خونه که نم پس بده علی میگه : ببین یه سهل انگاری چه ضرری به ما زد راست میگه ، چرا نموندم خونه مواظب شیلنگ لباسشویی که علی وصل کرده بود باشم واقعا چرا خلاصه...
31 تير 1391

بدون عنوان

این روزها حسابی سرگرم تدارکات مراسم عقد الهامم . فردا همسر عزیزم میاد و من بی نهایت خوشحالم الان از خستگی چشمام به زحمت باز مونده . بعد از ظهری خانواده ی وحید خرید عروس رو آورده بودن و ما هم خریدهای داماد رو همونجا نشون دادیم و  فعلا کاری نداریم تا چهارشنبه که خنچه عقد رو بچینیم . دیروز رفتم آرایشگاه برای اپیلاسیون دست و صورتم ، تا حالا پیش این خانوم برا اپیلاسیون نرفته بودم ، بی انصاف بلایی به سرم آورد که نگو.................. دستهام به شکل خیلی بدی تکه تکه قرمز و کبود شده ، خیلی دستم زشت شده ، روی گونه ام هم یه لکه بزرگ انداخته ، پوستم کاملا ساییده شده و حالت زخمی که در حال ترمیمه داره ، جواب همسری رو چی بدم...
25 تير 1391

بدون عنوان

ای صبا رو سبکبار، از برم سوی دلدار            گو به آن بی وفا یار،حال این عاشق زار گو به هرکوی و برزن، پیش هرمردو هرزن        بگذرم چون به زاری، همچو ابر بهاری   از دو چشم گهر بار،درفشانم صدف وار   ماه نو چو بر چشم مردم نیاید                    هر کسش به انگشت خود می نماید در غم تو از بس که زارو نزارم                   &nb...
22 تير 1391

بدون عنوان

یکی بود و یکی نبود عشق بود و نفرت نبود خالی اگر سفره ها عشق تو دلا جاری بود شب همه ماه بود و نور دلا همه سنگ صبور سفره ی شام بهانه ای برای شادی و سرور سادگی کو عشق کجاست سفره ی ما ای دوست بی ریاست ساده اگر سفره مون عادت ما اون زمون بوسه به دست پدر شکر خدا بر زبون سفره ی دل وا کنیم غصه رو پیدا کنیم عشق و صفا جای اون توی دلا جا کنیم سادگی کو عشق کجاست سفره ی ما ای دوست بی ریاست ...
22 تير 1391

بدون عنوان

همین رو کم داشتم ، احساس میکنم دچار عفونت لثه شدم............. واقعا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ توی سال 91 تقریبا هر ماهش یه مشکل جدید برام پیش اومد. حاملگی ناموفق و درد و مشکلات بعدش ، آسیب دیدن معده ام و حالا هم که لثه هام اینجوری شده. سختمه که به همسری چیزی بگم ، اسم دندونم میاد اخماش میره تو هم ، دفعه قبل که اینجا بود بهش گفتم دندونم درد میکنه ، طفلی چشماش گرد شد ، میگه جدا تو چند تا دندون داری از روزی که یادشه من با دندون هام مشکل داشتم و دارم ، جنس دندون هام خیلی بده ، به روز خورده شدنش رو میبینم ، از شانسم دندون پسری هم تا اینجا کلی مشکلات داشته . دو سال پیش که با بیهوشی دندونش رو درست کردیم و دکتر خدانشناس به دروغ گفت 10 تا د...
21 تير 1391

بدون عنوان

متولدین اسفند : سبز رنگ بخشنده فطرت آنها سبب شده تا اصولاً عاری از هر نوع حرص و طمع باشند . سرشت دلپذیر ٬ جذاب و در عین حال تنبل متولدین اسفند شما را تحت تأثیر قرار می دهد . او نسبت به همه قید و بندهایی که محدود کننده هستند بی اعتناست به شرط آنکه آزادی خیال پردازی را از او نگیرند.   حس خوبی پیدا میکنم وقتی میگن اسفندیها چجوری هستن . حتی از کلمه تنبلش هم خوشم میاد   متولدین آذر : بنفش متولدین آذر اغلب اوقات شاد و خونگرم هستید . ولی هنگامی که از صمیمیت فطری آنها سوء استفاده شود آنگاه از کوره در می روند . عصیان علیه صاحبان قدرت و قوانین و مقررات دست و پاگیر در میان متولدی...
21 تير 1391

بدون عنوان

بی نهایت خسته ام از کی مشغول کارم شدم .......... نمیدونم یادم نیست از کی سرم شلوغ شده ولی این دو روز طوری گذشت که من قید خوندن رشته معماری رو زدم . امروز تحویل پروژه داشتم و به معنای واقعی پوستم کنده شد . داستانی بود برای خودش که باید سر فرصت بنویسم. دلم برای محمدرضا یه ذره شده بود با اینکه کنارم بود ولی من سرگرم کارم بودم و البته اون هم توی خونه مانا حسابی آتیش میسوزوند . ولی من دلم میخواد یه مامان به تمام معنا باشم . من کدبانو بودن رو بیشتر از خانم مهندس بودن دوست دارم ولی خب از معماری خوشم میاد اما رشته پرکاریه . برای همین هم فعلا دارم فکر میکنم که تحصیلات دانشگاهی رو توی یه رشته دیگه که بیشتر تئوری باشه ادامه بدم در ک...
20 تير 1391

بدون عنوان

فردا صبح باید پسری رو ببرم دندونپزشکی یعنی دوباره رانندگی........... امروز همراه گل پسری رفتیم برای سفارش پروژه ام به شرکتی که باهاش آشنا شدم همه ش تقصیر بچه های بی بخار کلاسمونه که وقتی استاد داشت پروژه میداد زبون نداشتن بگن که این کارها رو اساتید محترم تا به این حد بهشون یاد ندادن و ما دو سال الکی پول توی جیب دانشگاه ریختیم حالا چند روزه که همه به هم زنگ میزنن و فهمیدم که 90 % بچه ها بدتر از من کارشون رو دادن یکی براشون انجام بده ، جالب تر اینکه یکی از استاد پرسیده که میشه کارمون رو بدیم بیرون برامون پلات بزنن ، گفته اشکالی نداره ، بعد هم گفتن میشه بیرون بدیم برامون راندو کنن باز هم گفته اشکالی نداره ، خب جناب آقای ...
18 تير 1391

بدون عنوان

واییییییییییییییییییییییییییییییییییییی کلییییییییییییییییی نوشته بودم کلییییییییییییییییییییییی همه ش پرید دیگه حال ندارم بنویسم اَهههههههههههههههههههههههه ...
17 تير 1391